سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مــــنانــه ها

نه گندم و نه سیب. آدم فریب نام تــــو را خورد

این چندمین شب است...آنگونه ام که ...

چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

اتفاقای باورنکردنی ای برام تو این مدت افتاد.)باورنکردنی از نظر خودم( و الان ایمان آوردم به اینکه حتی 1ثانیه بعدم قابل پیش بینی نیست.

قصدم از اینجا نوشتن این حرفا اینه که همیشه  تو یه حریم مخفی برام بمونن. با خودم ک تعارف ندارم! طاهره میخواست که این اتفاقا بیفتن . الکی ننداز گردن سرگردونی و ... بگذریم.این حوادث هرچی ک بودن اومدن و رفتن و الان تنها چیزی ک ازشون مونده درس هاییه که گرفتم. هرچند خیلی گرون گرفتم. خودمو زدم به خنگی ، دنیا بهم انداختش. حالا همه چی تموم شده و دیگه اون اتفاقا تکرار نمیشن.اما احساس پشیمونی ندارم. برام عجیبه ک چرا ناراحت نیستم؟ و

اقعا چرا؟

راستی الان چرا باید می رفتم به اون ماشین نگاه کنم؟؟ چرا عین احمقا رفتار میکنم؟

چرا نیازه پیش از موعد؟چرا  و چرا و چرا...

ذهنم بسیار آشفته ست و این از چند خط بالا کاملا مشخصه

مغزم دیگه گنجایش نداره.آرامش محض میخاد.دلم نمیخاد پامو از در اتاقم بذارم بیرون و داده های جدید دریافت

کنم. 

کاش فرصت تعطیل کردن داشتم

امیدوارم دفعه بعدی اینقد آروم شده باشم ک حداقل چیزی بنویسم ک حالمو بهم نزنه

 

*خدا وجود داره

**فطرت وجود داره

3*دین الهی وجود داره

4* اهدنا الصراط المستقیم...



[ دوشنبه 94/4/8 ] [ 12:55 صبح ] [ مــــــن ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه