سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مــــنانــه ها

نه گندم و نه سیب. آدم فریب نام تــــو را خورد

زخم های عفونی

اینجا خیلی خوبه.

امنیتش باعث شد بجای تــونویسی تو دفتر ، تو وبلاگ اینکارو کنم.

چیزی که زیاده آدمای فضوله که سرگرمی شون سرک کشیدن تو زندگی مردمه.بگذریم.


تازه دارم معنی حرفای استاد پناهیان رو می فهمم.اینکه حقیقت زندگی انسان رنج کشیدنه.

تو 24ساعت گذشته بخاطر یه اتفاق- ِ نه چندان بی اهمیت و نه چندان بااهمیت- تمام اشتباهای 9-10ماه گذشته م اومد جلوی چشمم.

وحشتناک بود...تصویری که از زندگیم دیدم تصویر یه خودکشی ِبا زجر بود.

زجرکشی!

دیشب حالم خراب بود. رفتم شاهچراغ.اونجا همیشه برم بهترین جای شیرازه.

یه گوشه حرم سرمو گذاشته بودم رو زانوهام و دستامو حفاظ صورتم کرده بودم اشک می ریختم که یه نفر زد رو شونم و گفت التماس دعا و رفت.

و متوجه شدم اشک ریختنم تبدیل به هق هق بلند شده بود.

بغضم نذاشت حرف بزنم.می خواستم بگم من از بدبختی به این حال افتادم. من اصلا روم نمیشه از خدا چیزی بخام!

اما بغضم امون نداد و فقط تونستم زار بزنم...

اگه این گریه های عقده گشا نبودن نمیدونم دوام می آوردم یا نه.

دارم تمام تلاشمو می کنم به زندگی برگردم.امیدوارم بتونم.حتماً می تونم

هنوزم که هنوزه من در ادای نام تو دم می زنم


دردهایم را می نویسم و واژه ها یک به یک درد می شوند ؛ می زنند ، فرو می ریزانند و می مانند! نمی روند.

لجوجانه می مانند تا بیشتر فرو روند ، بسایند ، بسوزانند. و به زوالم برند. ذره ، ذره ، ذره .

باید اعتراف کنم که ضعیف شدم

که دیگر آن آدم قوی و منطقی نیستم

که شیوه خواهش مچاله ام کرده

و چقدر از مسافران دریا فاصله گرفته ام


عظیم تر از هر کوهی استواری

و

حقیرتر از هر خاکی شکسته ام

اما هنوز پشت دلم خالی نیست

تا زمانی که بشود به تو برگشت

نا امیدی حماقت است.

تــو همانی که

باسمک العظیم الذی قلت للنار به کونی بردا و سلاما علی ابراهیم فکانت بردا !

تــو همانی که

قال فخذ اربعه من طیر قصرهن الیک ثم اجعل علی کل جبل منهن جزء ثم ادعهن یاتیئک سعیا !


 



[ سه شنبه 93/3/27 ] [ 1:45 عصر ] [ مــــــن ]

نظر

بغض های نشکن

نه پای رفتن تاب مسیر دارد ،

نه خواب رویا تاب ماندن

من ِ بی تو ؛

من ِناتوان...

رویاهایم در تارهای نبودنت محبوس شده

عنکبوت ِمن

قاصدک ِرویا

و تو!

دست ِکودک بازیگوش...

 

 

+ هنوز خیلی مانده تا به رمزهای منانه برسد سهروردی.غیرممکن است پورنامداریان ها بتوانند شرحم کنند

++ آی خدا دلگیرم ازت

+++ چرا اینقدر سخت؟ هان؟ چرا؟ چرا سکوت کردی؟ نکند...؟ نه! هرگز! محال است! محال! محال...

++++ شک ، پنجره ای باز نکرد



[ شنبه 93/3/17 ] [ 7:0 عصر ] [ مــــــن ]

نظر

::

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه