گاهی وقتا بقیه می شکوننت
و این از دردناک ترین دردای دنیاست
اما گاهی خودت در خودت می شکنی
این وحشتناک ترین بلاییه که می تونه سر یه آدم بیاد.وحشتناک ترین
این روزا اصلا حال خودمو نمی دونم
بقیه که بشکن بشکن راه انداختن،اما تحمل می کنم.تحمل!چه واژه ی ...
خودم در خودم هم که بدجور شکستم...روزهاست...روزها با سوز هاست...اما بازم تحمل میکنم
ولی حال این روزام خیلی غریبه.درد ِغریبی تا عمق جونم رو به آتیش کشیده
فقط از یه چیز می ترسم؛اینکه جلوی چشم تو و برای تو شکسته باشم...امیدوارم این احوال غریب ریشه ی دیگه ای داشته باشه
دلم برات یه ذره شده.یه ذره! و تو یه ذره بودن رو از من دریغ می کنی! و تو یه ذره محبت رو... آرزوم برگشتن اون روزاییه که بودی
اون روزایی که بودنت روزهامو کرده بود یه رویای باورنکردنی ؛ یه حس بی نظیر رو تو لحظه لحظه هام به تپش انداخته بود
نبودی و نبودنت منو مشغول عدم کرد...
دامن کشان میری و وقتی از درد نبودنت میگم،تمام جهان فریاد میزنه
لا اکراه فی...
خو کن به قایقت که به دریا نمی رسیم،خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده ست...
+ترسم چو بازگردی ، از دست رفته باشم...
[ سه شنبه 93/5/21 ] [ 12:5 صبح ] [ مــــــن ]